معرفی پروژهی امامزاده یحیی و نمایشگاهِ آنلاین
کیلان اورتونترجمهی مهدی گلچین عارفیEnglish
اولین پرسشهایی که بسیاری دربارهی این پروژه طرح کردهاند این است که چرا وبسایت ساختی؟ چرا این پروژه را در قالبِ نمایشگاهِ آنلاین عرضه کردی؟ اصلاً چرا میانِ این همه بنا سراغِ امامزاده یحیی ورامین رفتهای (ت. ۱)؟ اگر گشتی در این وبسایت بزنید و انبوهِ پژوهشهایی را ببینید که توجه را به این بنا برانگیخته، پاسخِ پرسشِ پایانی را در خواهید یافت. اما دو پرسشِ نخست پیچیدهتر است و اینجا به آنها پاسخهایی خواهم داد. البته صورتبندیِ لایههای متعدد و پیچیدگیهای این پروژهی بزرگ دشوار است. به همین سبب دو ابزارِ کمکی به این متن ضمیمه کردهام. یکی نموداری است از کلیتِ این پروژه که حولِ سه امتیازِ اساسیِ آن شکل گرفته است: استقلال، کارِ جمعی، دسترسپذیری (بروید به ت. ۴). ضمیمهی دوم مرورِ اجمالیِ نمایشگاه است با همراهیِ نمایشگاهگردان (curator) (بهزودی افزوده خواهد شد).

مأموریت و روش
امامزاده یحیی در عرصهی تاریخِ هنرِ ایران مزاری کموبیش شناختهشده است. در مجموعههای دانشنامهگونِ معماری، مانندِ آرچنت و گنجنامه و ایرانشهر، مدخلی به آن اختصاص دادهاند و کاشیهای زرینفامِ آن در حدودِ پنجاه موزه در سراسرِ جهان در معرضِ نمایش است (ت. ۲). با وجودِ این سطح از شهرت، این مزار لزوماً یکی از آثارِ تعیینکننده در آموزش و شناختِ تاریخِ معماری یا تاریخِ هنرِ ایران نیست و موزههایی که کاشیهای آن را به نمایش گذاشتهاند اخبارِ اندکی از بنا به دست میدهند و حتی بعضی چنین مینمایند که این بنا از میان رفته است.1 در دایرهی تاریخِ هنرِ اسلامی، معمولاً امامزاده یحیی را یا به عنوان بنایی تاریخی در دورهی ایلخانی (۶۵۴-۷۵۴ق./۱۲۶۵-۱۳۵۳م.) مطالعه میکنند یا به موضوعِ تولید و گردآوریِ کاشیهای زرینفام آن در مجموعهها میپردازند. در مواجهه با این بنا، این دو منظر البته مهم و لازم است، اما موجب غفلت از دیگر لایهها و جلوههای تاریخی این بنا از جمله تحول و تکاملِ آن در گذرِ زمان، حضورِ امروزینِ آن، و کارکردِ آن به مثابهی مکانی مقدس در ترازهای گوناگون شده است.

مأموریتِ این پروژهی مستقل و چهارساله (۱۳۹۹-۱۴۰۳ش./۲۰۲۱-۲۵م.) را میتوان در دو قلمروِ کلان تعریف کرد: ما چگونه امامزاده یحیی را میفهمیم و چگونه یافتههای خود را ارائه میکنیم.2 در این پروژه، فهمِ امامزاده یحیی در نگاهی جامع و سیال به زمان و دانش و ادراک ریشه دارد. به جای آنکه این مزار را بنایی صرفاً از دورهی ایلخانی بدانیم (حدودا ۶۵۸-۷۰۷ق.)، شیوهی تاریخنگاریِ درزمانی (diachronic history) را به کار گرفته و تاریخِ پیوستهی بنا در طولِ این هفتصد سال را، از سالهای ۵۷۸ تا ۱۴۰۳ شمسی (۱۲۰۰ تا ۲۰۲۴م.) در نظر آوردهایم. در این مسیر، کارکردها و معناهای گوناگونِ آن را، که به فراخورِ نگاهِ ناظرانِ گوناگون برجسته میشود، به رسمیت شناختهایم. البته که امامزاده یحیی بنایی مهم از معماریِ دورهی ایلخانان است و البته که خانهی نخستینِ کاشیهای زرینفامِ بسیاری از موزههای جهان است، اما پیش و بیش از هر چیز گورجای (مزار) یحیی بن علی (شهادت ۲۵۵-۵۶ق.) از فرزندانِ امام حسن (شهادت ۵۰ق.)، امامِ دومِ شیعیان است. افزون بر آن مقصدِ زیارت است، کانونِ حیاتِ اجتماعی و گورستانِ محلهی کهنهگل است، از مواریثِ فرهنگی است، و مقصدِ گردشگری (ت. ۳).

برای پیمودنِ جوانبِ مختلفِ پدیدهای به نامِ امامزاده یحیی، با این نگاهِ جامع، همکاریِ میانرشتهای حیاتی بود. در این چند سالِ گذشته، رشتههای پیوندِ پرشمارِ پژوهش میانِ دانشورانِ درون و بیرونِ ایران برقرار بوده است. این وبسایت سرانجام این رشتهها را در هم تنیده است. نتیجهی این همکاریها این است که اکنون دیگر میتوانیم ارزشهای امامزاده یحیی را از نگاههای گوناگون—از نگاه زائر و اهلِ محل و متولی و نگهبان و انسانشناس و نمایشگاهگردان و مرمتگر و مورخِ معماری و عکاس—ببینیم و طنینِ آن را در فضایی میانِ جامعهی دانشگاهی و موزهها و جامعهی محلی و افراد و سازمانِ میراثِ فرهنگی تشخیص دهیم. بسته به اینکه چه چشمانداز و مدخلی را برگزینید، بسیار محتمل است جلوهای تازه از امامزاده یحیی ببینید. نمیگوییم همهی چشماندازها را در بر گرفتهایم و متوجهیم که بینندگانِ این وبسایت از منظرِ علایق و دانش در سطوحِ گوناگوناند.
بخشِ دومِ مأموریتِ این پروژه این بود که پژوهشِ خود را به دسترسپذیرترین وجه در اختیارِ دیگران بگذاریم. قرار بر این بوده که این پژوهشها مایهی استفاده و بهرهمندیِ اقشارِ گوناگون باشد: همکارانِ ما در موزهها و فضای دانشگاهی، عمومِ مخاطبان از هر دست، دانشجویان و استادانِ رشتههای علومِ انسانی، فعالانِ میراثِ فرهنگی، و خوانندگانی به سه زبان (انگلیسی، فارسی، فرانسه). آنچه اینجا پیشِ چشمِ شماست ترکیبی از نمایشِ عمومی (آنچه از کاتالوگ/ کتابچهی راهنمای یک نمایشگاه انتظار دارید)؛ موشکافیِ علمی (آنچه در مقالاتِ بریل یا مقرنس میخوانید)؛ و تجربهگرایی (چیزی که احتمالا تا کنون ندیدهاید) است. همینطور، این وبسایت افزون بر این که شیوهی بدیلی برای نمایش و مواجهه با هنر و معماریِ ایرانی ارائه میکند، بابی در انتشارِ پژوهشهای این عرصه هم میگشاید. این پروژه مطابقِ آدابِ پژوهشیِ مرسوم در فضای دانشگاهی اروپایی-آمریکایی شکل گرفته، اما با این حال ممانعتها و سوگیریها و محدودیتهای بسیارِ آن را به چالش میکشد و در پیِ ترسیمِ مسیرِ ویژهی خود است (رجوع کنید به ملاحظاتِ ویراستار).
تصویر ۴. نمودارِ پروژهی امامزاده یحیی با تأکید بر سه ارزش محوریِ آن به مثابهی یک درخت: استقلال (تنه)، همکاری (ریشه)، دسترسپذیری (میوه). طرحِ لوسیدچارت (Lucid Chart) از کیلان اورتون، آذر ۱۴۰۳ش./دسامبر ۲۰۲۴م.
چرا وبسایت؟
پاسخِ این پرسش پاسخی عملی است: وبسایت واقعا بهترین راه برای پیگیریِ مأموریتِ دوگانهی این پروژه بود: اینکه به امامزاده یحیی به شکلی جامع بنگریم و اینکه به اشتراک گذاشتن پژوهش را دسترسپذیر کنیم. از همان آغازِ پروژه در اوایلِ سالِ ۲۰۲۱ میلادی (اواخرِ ۱۳۹۹ش.) هدفِ من این بود که برای معمای بنیادی این انفصال راهحلی بیابم: بسیاری از کسانی که کاشیهای زرینفامِ مزار را در موزههای جهان میبینند هرگز فرصتِ دیدنِ امامزاده را نخواهند یافت و از سوی دیگر بسیاری از کسانی که پیوسته از این بنا استفاده میکنند و زیارت و نگهداریاش میکنند هرگز بختِ آن را نخواهند یافت که کاشیها و اسنادِ پراکندهی آن را در خارج از کشور ببینند. این شکافِ عینی اغلب به شکافی ذهنی تعبیر شده است. بسیاری از موزهها امامزاده یحیی را از تالارها و مجموعههای آنلاینِ خود کنار گذاشته یا آن را کمارزش نشان دادهاند و بعضی چنین مینمایند که این بنا ویران شده یا متروک است.3 برای مقابله با این مشکل، نخست کلمهی «زنده» را هم در عنوانِ نمایشگاه گنجانده بودم: «نمایشگاهی آنلاین از یک زیارتگاهِ زندهی ایرانی».4 از سوی دیگر، بسیاری از افرادی که در محل، به صورتهای گوناگون، با امامزاده یحیی سروکار دارند به اسنادی که برای روایتِ دقیقِ بخشهایی از سرگذشتِ بنا لازم است، دسترسی ندارند. با این حال، هیچ نیازی نیست به کسی که در ورامین و کهنهگل زندگی میکند یادآوری کنیم که بنا زنده و سرپاست. به این نتیجه رسیدیم که وبسایت بهترین پل برای گذشتن از این گسلهای عمیق در دسترسی به شواهد و فهم است؛ زیرا هرکس که به اینترنت دسترس داشته باشد قاعدتاً میتواند از آن استفاده کند.
افزون بر این، وبسایت بستری پویا و منعطف برای جلوهگریِ قهرمانِ این داستان، که آستان امامزاده یحیی باشد، فراهم میکند. کانونِ بحثِ ما اینجا این است که فهمِ امامزاده یحیی، یا دستکم تلاش برای فهمِ آن، پیش از هر چیز و مهمتر از هر چیز در گروِ ادراکِ آن در چارچوبهای گوناگون است. در بسیاری از حلقههای پژوهشی و موزهداریِ جهان، امامزاده یحیی از بیانی تکبعدی که از دریچهی شمارِ معدودی تصاویر، از یک زاویه و در یک لحظه از زمان، به امامزاده یحیی مینگرد، رنج برده است.5 ریشهی این محدودیتِ بصری در بیشترِ موارد ماهیتِ کتابِ چاپی و محدودیتهای آن است: شمارِ صفحهها و شمارِ تصاویر محدود است؛ عکسِ رنگی گرانتر تمام میشود؛ و اغلب ترجیح این است که عکاسی حرفهای باشد.
بیان چندرسانهایِ امامزاده یحیی در این وبسایت شاملِ ۱۵۰ تصویر است که طیِ ۱۴۰ سال گرفته شدهاند (۱۲۶۰-۱۴۰۳ش./۱۸۸۱-۲۰۲۴م.) و افزون بر این شاملِ فیلمها و صداها و بازسازیهای دیجیتال است. در تنظیمِ این محتوای بصری این اولویتها در کار بوده است: گنجاندنِ عکسها و فیلمهای بیشتر و بیشتر، هر چند شماری از آنها در بالاترین سطوحِ کیفی هم نباشند؛ مشاهدهی امامزاده یحیی در گذرِ زمان؛ و دیدنِ کلیتِ مجموعهی امامزاده و محیطِ پیرامونش به جای صرفا تمرکز بر بخشِ گنبددارِ مزار که در میانِ صحن واقع است (ویدیو ۱). یکی از ابعادِ هیجانانگیزِ این بیان تعادلی است که میانِ دو نگاه برقرار میکند: نگاهِ معمار و مورخِ معماری، که معمولاً رو به بالاست و خیره به گنبد و گوشهسازیهای بیجان، و نگاهِ انسانشناس، که معمولاً به همراه اهالی بر زمین نشسته است (ت. ۵–۶). مشارکتکنندگانِ ایرانیِ این پروژه امکانِ تجربهی مجموعه را از مرتبهی صرفاً بصری فراتر برده و بهویژه طعم و صدا را هم مد نظر قرار دادهاند.6
ویدیو ۱. نگاهی به نمای شمالیِ امامزاده یحیی و پس از آن گذر از صحن تا ورودیِ اصلیِ مجموعه. ویدیو از حمید ابهری، مهر ۱۴۰۳ش./ اکتبر ۲۰۲۴م.
این وبسایت در عینِ اینکه آدابِ انتشاراتِ علمی در قالبِ کاغذ را رعایت کرده، پژوهش را در قالبهای دیگری عرضه میکند که هم با جنسِ داشتهها تناسبِ بیشتری دارد و هم در پل زدن بر آن شکافِ عینی و ذهنیِ که گفته شد کاراتر است. فیلمهایی با موضوعِ امامزاده و محله و شهرِ ورامین تجربهای از فضا در اختیارِ بینندگانِ سراسرِ جهان قرار میدهد که سبب خواهد شد «امامزاده یحیی» و «ورامین» از قالب کلماتی بیجان که صرفا روی برچسبِ مشخصاتِ اشیاء موزهای نوشته می شوند فراتر روند. در عینِ حال، فیلمهایی در موزههای لوور و ویکتوریا و آلبرت و موزهی هنرِ اسلامیِ دوحه، این مجموعهها را برای مخاطبانِ درونِ ایران دسترسپذیرتر میکند. هشت بخشِ اصلیِ وبسایت—میراثِ معماری، آلبومِ تصاویر، گاهشمارِ مصور، منبع متنی، اشیاءِ آیینی، بازارِ کاشیهای زرینفام، عکاسان، فهرست—یا از ب بسمالله ویژهی همین پروژه ساخته شدهاند یا با کمکِ نرمافزارهای از پیشموجود پدید آمدهاند تا ارتباطِ عمیقترِ مخاطب با وبسایت را تسهیل کنند. در بعضی موارد، کاری را پیش بردهایم و بعد از خود پرسیدهایم: بهترین قالب برای ارائهاش چیست؟ وقتی قرار شد ترجمهی فارسیِ متنِ کوتاهِ سپیده پارساپژوه دربارهی قدرتِ لمس آمادهی عرضه شود، او با آغوشِ باز پذیرفت که متن را خودش بخواند و ضبط کند و از مشاهداتِ گیرای خود از آن چنگ زدنها به ضریح چیزی شبیه پادکست ارائه کند. همهی یادداشتها را میتوان چون مقالاتِ متعارفِ چاپی خواند، اما بسیاری از آنها با فیلم و صدا هم همراه است (مثلاً کتیبهی گچبری، اهالی، تاریخِ تحول).
همچون هر دانشورزی دیگر، این دانشورزی هم محصولِ زمانهی خود است و مشخصهی زمانهی ما ماهیتِ دیجیتالِ آن است. این پروژه از همان نقطهی آغاز خود در سال ۲۰۲۱ از شماری ابتکاراتِ دیجیتال در میدانِ حفاظت، تاریخِ معماری، و بازنگری در شیوهی موزهداری الهام گرفته است. شماری از این منابعِ الهام اینهاست: مجلهی باستانشناسیِ ایران، غزنی، پاریس گذشته و حال، مُلتقیٰ، دیجیتال بنین، ۱۰۰ تاریخ از ۱۰۰ جهان، کاشیِ قرونوسطا آنلاین (ویژهی کاشیِ زرینفامِ ایران)، پروژهی فضاهای دیجیتالِ MAVCOR. گرچه فضای دیجیتال درهای بسیاری گشوده و به این پروژه امکان داده به یکی از اهدافِ خود، که دسترسپذیر بودن باشد، در سطوحِ گوناگون برسد؛ اما همین فضای دیجیتال مشکلاتِ خاصِ خود را دارد. ماهیتِ دسترسی آزاد پروژه مانندِ شمشیریِ دودَم عمل کرده و گاهی مستلزمِ حذفِ عامدانهی بعضی متنها و اجزای بصریِ وبسایت بوده است (مثلاً محوطهها را ببینید). پایداری وبسایت هم از ملاحظاتِ اساسی بود؛ اینکه چگونه این پروژهی چهارساله را برقرار بداریم و از آن حراست کنیم؛ پروژهای که خرجِ چشمگیری برداشته و اگر در قالبِ کاغذ بود از کتابی ۴۰۰صفحهای فراتر میرفت و تازه محدودیتهای کاغذ سبب میشد بخشهایی از آن حذف شود.7 شاید بعضی بگویند صَرفِ این همه وقت و کار و پول بر سرِ یک وبسایت مصداقِ خطر کردن و خود را در بلا افکندن است، اما این را هم نباید از یاد برد که نمایشگاههای مادی و واقعی (physical exhibition) (در برابرِ مجازی) هم همیشه تضمین شده نیستند.
همهگیریِ کرونا بسیاری از موزهها را به بازاندیشی دربارهی پایداریِ نمایشگاههای مادی و راهاندازیِ فعالیتهای دیجیتال برانگیخت و به فعالیتهایی شاملِ دیجتالسازی و برپاییِ نمایشگاههای آنلاین رونق داد.8 وسعت نمایشگاههای آنلاین میتواند به طور چشمگیری متفاوت باشد؛ از قراردادنِ چکیدهای از تصاویر در فضای وِب تا وبسایتهای پُروپیمانِ دوزبانه (نمونهاش بازگشتِ به پالمیرای مؤسسهی گِتی) و کاری که در قالبِ پروژهی هنر و فرهنگِ گوگل انجام شد (نمونهاش عرضهی آثارِ موزهی هنرهای زیبای هیوستون). این دو نمونهی اخیر از دلِ هر یک از این موزهها زاده شدهاند و صرفاً به آثارِ موجود در هر یک از این مجموعهها اختصاص دارند. هدف هم این بوده که این مجموعهها را دسترسپذیرتر کنند. نمایشگاهِ آنلاینِ ما هم به همین اصلِ دسترسپذیری پایبند است، اما استقلالِ آن سبب شده منحصراً برپایهی داشتههای یک مؤسسه یا مجموعهی خاص شکل نگیرد و به آنها استوار نباشد.
چرا نمایشگاهِ آنلاین؟
امیدوارم اکنون دیگر روشن شده باشد که چرا این پروژه در قالبِ وبسایت عرضه شده است. اما چرا بهویژه نمایشگاهِ آنلاین؟ این تأکیدِ موزهدارانه از کجا آمده است؟ پاسخ در دلِ معماهایی دیگر نهفته است. از میانِ همهی نمایشگاههای متأخر دربارهی هنرِ ایران و اسلام، فقط اندکی بودهاند که اشیائی امانی از ایران را هم به نمایش گذاشتهاند و این نمایشگاههای اخیر که بیرونِ ایران برقرار شدهاند خارج از دسترسِ مردم در ایران بودهاند. پیامدهای این انقطاع در سطوحِ مختلف خودنمایی میکند؛ از جمله اینکه کدام مجموعهها روایتها و معیارهای این حوزه را شکل میدهند و اینکه چه کسانی امکان بهرهمندی از میراثِ فرهنگیِ موجود را دارند.
انزوای ایران از فضای موزهداریِ امروزِ جهان چیزی همیشگی نبوده است. نزدیک به صد سال پیش، در ۱۳۰۹ش./۱۹۳۱م.، ایران اشیاءِ بسیاری به «نمایشگاهِ بینالمللیِ هنرِ ایران» در لندن امانت داد. در این نمایشگاه بیش از ۲۰۰۰ اثر را به نمایش گذاشتند. یکی از این آثار محرابِ زرینفامِ امامزاده یحیی بود که در آن روزها در تملکِ هاکوپ گِئوُرکیان (و. ۱۳۴۰ش./۱۹۶۲م.) بود (ت. ۷).9 پس از آن، نمایشگاههای بینالمللیِ بزرگِ دیگری دربارهی هنرِ ایران در لنینگراد (سنپترزبورگ) در۱۳۱۴ش./۱۹۳۵م.، نیویورک در ۱۳۱۹ش./۱۹۶۰م.، و شیراز در ۱۳۴۱ش./۱۹۶۸م. برگزار شد و ایران در صحنهی هنرِ معاصرِ جهان هم جایگاهی مهم یافت. اوجِ این جریان تأسیسِ موزهی هنرهای معاصر در تهران در ۱۳۵۶ش./۱۹۷۷م. بود.10 با ظهور جمهوریِ اسلامی در ۱۳۵۷ش./۱۹۷۹م. فضای موزهداریِ کشور تحولی اساسی یافت و حضور آن در فهرستِ امانتدهنگان که در آغاز کاتالوگها آمده به تدریج کمرنگتر شد.11 دو نمونهی متأخرِ انتقالِ امانیِ آثار به خارج از ایران یکی در سالِ ۱۳۸۷ش./ ۲۰۰۹م. به نمایشگاهِ شاهعباس در موزهی بریتانیا بود، که شاملِ آثاری از هشت موزهی ایران هم میشد، و دیگری در سالِ ۱۳۹۷ش./ ۲۰۱۸م. به نمایشگاهِ امپراتوریِ گلِسرخ در لوور-لانس، که حاویِ آثاری امانی از موزهی ملیِ ایران و کاخِ گلستان بود (ت. ۸).


همینطور که فضای موزهداریِ بینالمللی در موضوعِ هنرِ ایران با مشکلاتِ خاصِ خود مواجه است، نگاهی به عرصهی کلانترِ «هنرِ اسلامی» هم نشان میدهد این عرصه عموماً سیاسی شده است.12 سیاستِ کشورها میتواند بر آنچه ما در موزهها و نمایشگاهها میبینیم و نمیبینیم، بهویژه در موزهها و نمایشگاههای بزرگ، اثری تعیینکننده داشته باشد. یک نمونهی این پدیده نمایشگاهِ اخیرِ چنگیزخان: چگونه مغولها جهان را تغییر دادند (۱۴۰۲-۳ش./۲۰۰۲-۳م.) در نانت بود. این نمایشگاه بازتابِ همکاریِ نزدیکِ دو جمهوریِ مغولستان و فرانسه بود و از قضا کاشیهایِ شمسه و چلیپای امامزاده یحیی را هم در آن به نمایش گذاشته بودند (ت. ۹، ویدیو ۲). مقایسهی حامیان و قالبهای این نمایشگاه با نمایشگاهی دیگر به نامِ میراثِ چنگیزخان (۲۰۰۲- ۳م.) در لسآنجلس و نیویورک نشان میدهد نمایشگاهها تا چه حد ممکن است متاثر از سیاست باشند (ت. ۱۰–۱۱).13

ویدیو ۲. نمایشِ کاشیِ زرینفام درموزهی نانت. ویدیو از کیلان اورتون، اردیبهشت ۱۴۰۳ش./مه ۲۰۲۴م.


این نمایشگاهِ آنلاین که یک پروژهی مستقل و مشارکتی است، که تلاش کرده از انواعِ محدودیتهای عینی و ذهنی و نهادی دور بماند، در پیِ آن بوده که یک فضای موزهایِ متفاوت برای نمایش و تجربهی هنرِ ایران پدید آورد.14 ملهم از یکی از یادگاریهای برجامانده در امامزاده یحیی که در آن نویسنده جوابِ یادگاریِ بالایی را داده است، اینجا قصد دارم بعضی الگوهای رایج در نمایشگاههای حقیقی دربارهی هنرِ ایران و اسلام را برشمارم و جواب یا راهکارِ دیگرِ این نمایشگاهِ مجازی را بگویم (ت. ۱۲). قالبِ آنلاین و در بعضی مواضع استقلالِ پروژه بود که امکان میداد اینچنین بر راهی دیگر برویم.

الگوی ۱. نمایشگاههای متأخرِ هنرِ ایران که بیرون از ایران برپا شدهاند عموماً دور از دسترسِ مردم داخل ایران بودهاند؛ این هم شامل اصلِ نمایشگاهها میشود و هم کاتالوگها (یا راهنماهای چاپیِ آنها)که سفارشِ آنلاین یا توزیعِ آنها در ایران کارِ سادهای نیست.15
جواب ۱. وبسایتی با دسترسیِ آزاد بسازید که هر کس که اینترنت دارد بتواند واردش شود. وبسایت را به زبانِ فارسی هم خوانا کنید (یک وبسایتِ قرینه [mirrored website] به این منظور بسازید) و بعضی از مطالبِ انگلیسی و فرانسه را به فارسی هم ترجمه کنید. وبسایت را طوری طراحی کنید که روی دستگاههای گوناگون (کامپیوترهای رومیزی، لپتاپ، گوشیِ هوشمند) کار کند. همیشه مخاطبانِ داخلِ ایران را در نظر داشته باشید و اولویت را به آنها بدهید.
الگوی ۲. فقط معدودی از نمایشگاههای متأخرِ هنرِ ایران و اسلام حاویِ آثاری امانی از ایران بودهاند. امانتدهندگان به نمایشگاهها معمولاً مؤسسات و مجموعهدارانِ مشخصی از اروپا و روسیه و آمریکا و گاهی چند کشور از خاورمیانهاند.
جواب ۲. یک فهرستِ فرضی بسازید و تصور کنید اگر میتوانستید چیزهایی از ایران امانت بگیرید، این فهرست چه صورتی مییافت. این فهرست را با آثارِ آن نمایشگاهها مقایسه کنید و ببینید تا چه اندازه تفاوت دارد و این فاصله چه اثری بر روایتها و پژوهشهای حاصل از این نمایشگاهها دارد. چند موزهی امانتدهندهی تازه به فهرست بیفزایید، اما از موزهها فراتر روید و خودِ زیارتگاهها و داشتههای موجود در هر محوطه را هم به گزینهها اضافه کنید و به آنها اولویت بدهید. از این گذشته، فقط به چیزهای ملموس و مادی توجه نکنید. تجربههای گذرا و لحظهای و میراثِ ناملموس را هم در نظر بگیرید. فهرستی بسازید که محورش پیش و بیش از هر چیز همین موضوعِ مشخص باشد؛ نه اینکه ملاحظه کنید از چه کسی میتوانید امانت بگیرید یا اینکه چه چیزی را میتوان بستهبندی کرد و در قفسهی نمایشگاه گذاشت.
الگوی ۳. بیشترِ نمایشگاهها و تالارهای موزهها که به هنرِ اسلامی اختصاص دارند اطلاعاتِ اساسی از شیعهی دوازدهامامی، که شکل غالب اجرای اسلام در ایران است، به دست نمیدهند. اگر شیعهی دوازدهامامیِ ایران را در نظر داشته باشیم، مجموعههای فرامرزیِ مشهد و قم بازیگرانِ اصلیِ روایتاند.16
جواب ۳. از پارادایمهای تعمیمدهندهی هنرِ اسلام/ اسلامی یکسره بپرهیزید و سعی کنید که منابع گوناگونی را برای کمک به فهمِ شیعهی دوازدهامامی به مثابهی یک گرایشِ مذهبی و یک سنتِ فرهنگی عرضه کنید. افزون بر پرداختن به الگوهای ملی و فرامرزی، به بعضی جلوههای فردی و قومی و محلیِ تکرارشوندهی ویژهی امامزاده یحیی هم توجه کنید.
الگوی ۴. بسیاری از نمایشگاههای هنرِ ایران در خارج از کشور حاصلِ کارِ نهادهایی است که عموماً موزهی «هنرهای زیبا» نامیده میشوند. نتیجه غالباً شاملِ فهمِ موضوع در چارچوبِ حمایتِ اعیان از هنر و نفیسترینِ تولیداتِ هنری است.17
جواب ۴. نمونههای «آثارِ نفیسِ» متعلق به «دربارهای قدرتمندِ اسلامی» را در کنارِ آثاری ببینید که نمایندهی زندگیِ روزانه و واقعیاتِ جاری و معمول در امامزادههای ایران است. به دیگر سخن، تلاش کنید تعادلی میانِ چارچوبهای رایج در تاریخِ هنر و معماری و چارچوبهای انسانشناسی و قومشناسی برقرار کنید.18
الگوی ۵. بیشترِ نمایشگاههای هنرِ ایران در خارج از ایران این پرسش را پیش نمیکشند که چرا این اشیاء را به نمایش گذاشتهاند. از همه مهمتر اینکه از منشأ و زمینههای عناصرِ معماریِ بهنمایش در آمده و واقعیاتِ امروزینِ خانههای اصلیِ آثار غافلاند.
جوابِ ۵. اطلاعاتی مشروح دربارهی پیشینهی گردآوری (collecting histories) عناصرِ معماری و تبدیلِ آنها به «اشیاءِ» موزهای به دست دهید.19 در عینِ حال تعادلی میانِ مطالعهی مجموعههای موزهای و خودِ محوطهها برقرار کنید و محوطهها را همزمان به چشمِ مواریثِ فرهنگیِ زنده و نوعی فضای تماشا که، به شیوهی ویژهی خود سامانیافته، بنگرید.
الگوی ۶. نمایشگاههایِ غیر مجازی که «بلاکباستر» (blockbuster) یا «بینالمللی» لقب گرفتهاند، اغلب عمری کوتاه داشتهاند (چند ماه، در چندِ نقطهی مشخص) و جامعهی مخاطبانِ آنها به مردمانیِ محدود بوده که نزدیکِ موزهها زندگی میکردهاند یا امکانِ سفر به آن نقاط را داشتهاند.20 بسیاری از این نمایشگاهها در قالب فرصتی استثنایی معرفی میشوند (فریک، موزهی ملیِ هنرِ آسیا، گالریِ ملیِ لندن، بنیادِ لوییویتن) و مبلغِ ورودی بسیار گرانی دارند. کاتالوگ یا کتابچۀ نمایشگاه محصولِ ماندگارِ این نمایشگاههاست و معمولاً قیمتی بین ۵۰ تا ۲۰۰ دلار دارد.21
جواب ۶. وبسایتی بسازید که عمری دراز داشته باشد، تجربهی نمایشگاه و راهنمای چاپی یا کتاب را در یک بسترِ واحد و رایگان به هم بیامیزد، و در بیننده میل به تکرار بازدید و استفادهی دوباره چه در کلاسهای درس، چه در موزهها، و چه بسا در خودِ محوطه ایجاد کند (ت. ۱۳). مانندِ یک نمایشگاهِ «بلاکباستر» در پیِ جذبِ مخاطبانِ جهانی باشید، اما در عمل هم کاری کنید که از همهی جهان بتوانند به آن دست یابند؛ بهویژه از ایران.

ریشهها، مسیر، و مشارکت
ریشهی این پروژه مقالهای است که در فاصلهی سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۹ شمسی (۲۰۱۸ و ۲۰۲۰م.) به اشتراکِ کیمیا ملکی دربارهی امامزاده یحیی نوشتیم. در این مقاله چهار شیوه را آزمودیم: تاریخِ حاضر یا تأمل در واقعیاتِ جاری در حرم؛ همکاریِ دو مورخِ هنر که هر دو از طریقِ اجزای جابجا شده از محل به موزهها به این محوطه «طلبیده» شده بودند؛ کارِ میدانی و مشاهده که من آن را «انسانشناسیِ ناحرفهای» میخوانم؛ و نوشتن با دخیل کردنِ اندکی لحن شخصی که شاید در انسانشناسی رایج باشد، اما در تاریخِ هنر چندان معمول نیست.22 نوشتهی ما در دورهی کرونا بیرون آمد و همان زمان موجی از انتشاراتِ تازه و بسترهای تازه به هدفِ توسعهی فهمِ جغرافیایی و زمانی و مادیِ هنرِ اسلامی و بازاندیشی در انتشار و دسترسی به پژوهشها به راه افتاد.23
هنگامِ نوشتنِ این مقاله، روشن شد که مشارکت و کارِ میانرشتهای کلیدِ مطالعهی امامزاده یحیی است و اینکه ما هنوز به نخستین لایههای فهمِ این محوطه هم دست نیافتهایم. در آن مقاله نوشته بودم: «در آینده، ایدهآل آن است که یک انسانشناس با بررسی آرشیوهای محلی و انجام مجموعهای از مصاحبههای رسمی و تاریخِ شفاهیِ اطلاعات بیشتری دربارهی این لایههای واکنش به دست آورد».24 به یمنِ تلاشهای مریمِ رفیعینژاد که در طولِ شش ماه به مشاهدهی مداومِ حاضران در محوطه پرداخت، بخشی از این کار در این پروژه انجام شده است. شماری دیگر از همکاران کارهایی اساسی دربارهی حرم و ورامین به انجام رساندند. حمیدِ ابهری، در سه بازدیدش از حرم (مهر ۱۴۰۰ش./اکتبر ۲۰۲۱م.، دی ۱۴۰۲ش./ژانویه ۲۰۲۴م.، مهر ۱۴۰۳ش./اکتبر ۲۰۲۴م.)، یک آلبومِ مبسوطِ عکس و فیلم تهیه کرد؛ جبارِ رحمانی مصاحبههای مهمی با پژوهشگرِ محلی، محمدِ امینی، انجام داد؛ نازنینِ شهیدیِ مارنانی یادگاریهای مزار را بررسی کرد؛ احمدِ خامهیار شخصِ امامزاده یحیی و محوطه را در بسترِ عمومیِ امامزادهها (فرزندانِ اهلبیت) و امامزادهها (مزارهای منسوب به ایشان) معرفی کرد.
در کنارِ این اقداماتِ متکی به خودِ محوطه، حسینِ نخعی و من زیرورو کردنِ متنها و آرشیوها و موزهها را از دور پی گرفتیم و این از دور کار کردن البته مایهی عذابِ ما بود. گاهی یک متنِ مشخص گرهها را میگشود، آنچنان که گزارشهای صاحبمنصبانِ قاجاری، علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه (۱۲۷۹ق.، ۱۲۹۴ق.) و محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (۱۲۹۳ق.). همین سخن دربارهی بعضی عکسها هم صادق است؛ نمونهاش عکسِ ژن دیولافوا در ۱۲۹۸ق. از محراب، در حالی که هنوز آنجا بوده (ت. ۱۳). با گذرِ زمان، بایگانیِ عکسِ محوطه فربهتر و فربهتر شد و به تنظیمِ این گاهشمار انجامید. این بایگانی خود مایهی اصلیِ تولیدِ یکی دیگر از ابزارهای دقیقِ درکِ محوطه شد: بازسازیهای دیجیتال.
این پژوهشِ میانرشتهای و جمعی ثمراتِ چشمگیری داشته است: یک تاریخِ حاضر (قومنگاری) از این زیارتگاه؛ فیلمهایی که امامزاده و شهر را در دسترسِ مخاطبانِ جهانی قرار میدهد؛ یک تاریخِ شفاهی شگفتانگیز؛ مداخلی در کاتالوگ که راه ما را به فضاهای دیگری در کهنهگل باز میکند (مدخلِ ۴۸ و ۴۹)؛ سیری در یادگاریهای بنا که بازتابِ زیارتِ پیوسته است؛ مطالعهی زیارتگاه از خاستگاهِ آن که شناساییِ شخصِ یحیی است؛ و شش محصولِ مشترک که حاصلِ همکاریِ من و نخعی است. همهی این همکاریها از تعهد به نفسِ کار برآمده و نه به نظامِ ارزشگذاریِ آمریکایی-اروپایی و بهویژه تاریخِ هنریای که اساسش بر نوشتههای انفرادی است.25
[بهروزرسانی اردیبهشت ۱۴۰۴: مطالعهی عمادالدّین شیخ الحکمایی دربارهی چهار گورنوشتهی تاریخی در مجموعهی امامزاده یحیی به وبسایت اضافه شده است.]
محتوا و گالریها
برخلافِ بیشترِ نمایشگاههای مادی، که اساسشان بر چیدنِ اشیاءِ ملموس است، اساسِ این نمایشگاه بر عرضهی چیدمانی از دانش بوده است. همانطور که گفته شد، چارچوبهای ذهنیِ پروژه را تا حدِ ممکن گسترش دادیم: یک تاریخِ درزمانی از امامزاده یحیی در بازهای هفتصدساله (سالهای ۵۷۸ تا ۱۴۰۳ش./ ۱۲۰۰ تا ۲۰۲۴م.)، آمیخته با مواد زمینهای مرتبط و عرضهی چند پرده از نوعی دیگر از موزهداری (همان جوابهایی که قبلتر ذکر شد). وقتی این چارچوب روشن شد، برای پر کردنِ جاهای خالی و برآوردنِ نیازهای محتوایی، فرایندِ تماس گرفتن با امانتدهندگان (برای ما، امانتدهندگانِ دانش) را آغاز کردیم. در بعضی موارد، مأموریتی که به عهده گرفتهام متأثر از تواناییام در همکاریِ بیواسطه با آرشیویستها و نمایشگاهگردانها بود.26 در دیگر موارد، چهار هدفِ اساسی کار را پیش برد: تولیدِ محتوایی حقیقتاً میانرشتهای، جذبِ دیدگاههای گوناگون، دخیل کردنِ دانشوران در ایران، و به هم آمیختنِ مطالبِ جامع و مطالعاتِ جزءنگر.
مانندِ هر نمایشگاهِ غیر مجازی، این نمایشگاه هم طرح و سامانِ خاصِ خود را دارد. هر یک از شش گالری به موضوعِ خاصی اختصاص یافته است. «ورامین» به بررسیِ این شهر-روستا-حومه در گذرِ روزگاران میپردازد. کما اینکه نگاهِ عمومیِ ما به امامزاده یحیی چنین است. «بنا» به خودِ امامزاده یحیی معطوف است و ماهیتی معمارانه و تاریخهنرنگارانه دارد. «مراسم» زیارتگاهها و آیینها و موادِ فرهنگیِ شیعهی دوازدهامامی را در زمینههای گوناگون در نظر دارد. «زرینفام» معطوفِ فنی در کاشیسازی است که در این بنا و بسیاری دیگر از محوطههای سدههای میانهی ایران به کار رفته است. «موزه» به بررسیِ موضوعِ مجموعهداری و موزهداری (museology) و انتقال و نمایشِ آثار در مؤسساتِ گوناگون میپردازد و ناظر بر موادِ مختلف است؛ چه کاشیهای زرینفام، چه عکسهای تاریخی، و چه اشیاءِ آیینی. «مردم» صحنهی تماشای افرادی است که در این سدهها امامزاده یحیی را دیدهاند، حفظش کردهاند، مستندش کردهاند و با آن زندگی کردهاند. در هر گالری پژوهشهایی در قالبهای گوناگون شاملِ مقاله، فیلم، جلوههای کاربرمحور، و تعاملی عرضه شده است. در این بخشها، همپوشانیهایی هم هست و باید آنها را همچون چارچوبهایی سیال دید، نه مرزبندیهایی خشک.
در مجموع این وبسایت شاملِ بیش از ۷۰ مطلب است که در قالبِ گالریها و فهرست سامان یافتهاند. مشارکتکنندگان از گروههای مختلف بودهاند؛ از انسانشناس و مورخ و مورخِ معماری و مورخِ هنر گرفته تا نمایشگاهگردان و سفالگر و آرشیویست و معمار و افرادی بیرون از فضای دانشگاهی. البته که جاهای خالی هم هنوز در محتوا هست. بعضی طرحهای پژوهشی به بنبست خورد و بعضی کارها نافرجام ماند. بعضی کارها زمانِ بیشتری نیاز داشت و بعضی به زودی به انجام خواهد رسید و بعضی هم به سببِ نیافتنِ حامیِ مالی متوقف شد.
آینده
در حینِ کار، بعضی میپرسیدند «برنامهای برای نسخهی غیر مجازی این نمایشگاه نداری؟» و «موضعِ شما دربارهی برگرداندنِ آثار (repatriation) به امامزاده چیست؟». پاسخِ پرسشِ نخست سخت است. در نمایشگاهِ غیر مجازی، ناگزیر بعضی از بخشها کنار میرود و محتمل است همان تعاریفی از موزه و نمایشگاهگردانی صحنهگردان شوند که این پروژه بر اساسِ پرهیز از آنها شکل گرفته است. از سوی دیگر، نمایشگاهِ غیر مجازی لزومی ندارد که تکرارِ مکررات باشد و میتواند چیزی به دست دهد که این وبسایت نمیتواند: همان موادِ ملموس و تجربهی مواجههی بیواسطه با آنها؛ تجربهای که بیشک گرانبهاست. بسیاری از موزههایی که کاشیهای این بنا را دارند آنها را در انبارها پنهان نگاه میدارند؛ اغلب به این دلیل که شکستهاند و برای نمایش به اندازهی کافی مرغوب تلقی نمیشوند. اینکه این پارهها موردِ توجه قرار گیرند البته رؤیایی است؛ مانندِ یک پاره کاشی کوچک که از نوکِ چلیپایی جدا شده و بر بالای جای خالیِ محراب نصب شده است (ت. ۱۵–۱۶).27 افزون بر این، بسیار دلانگیزتر بود اگر میشد کاشیهای بیشتری را چنان نمایش داد که درکِ بافتِ مادیِ آنها ممکن باشد؛ اگر میشد کاشی را در دست گرداند یا زاویهی نور را تغییر داد (ویدیو ۳ را ببینید) یا هر قطعه را در پیوند با نمونههای مشابه دید. آنوقت هر موزه و نمایشگاهگردان باید دربارهی کیفیات یا اصولاً نفسِ نمایش و بازنمایش و/یا تفسیرِ دوبارهی کاشیهای در اختیارِ خود تصمیم بگیرد.


موضوعِ بازگرداندنِ آثار به خانه موضوعی بسیار مهم است. اما اولویتِ ما پژوهش و دقتِ پژوهش بوده است. در سفر محراب به بسیاری از پرسشها در بابِ مصائبی که این مجموعهی نفیسِ زرینفام از سرگذرانده پاسخ خواهیم گفت و در این مسیر بسیاری از اطلاعات نادرست را اصلاح خواهیم کرد. در ابزارهای دیجیتال، که به زودی افزوده خواهد شد، حسین نخعی به طور مجازی کاشیهای پراکندۀ بنا را به جای اصلیشان بر دیوارهای امامزاده یحیی باز میگرداند. این کار، که خود دوست دارد آن را «ترمیمِ دیجیتال» (digital reparation) بخواند، به فهم و تصورِ ما از کاشیها کمکی چشمگیر خواهد کرد و آنها را از اشیائی جداافتاده در ویترینِ موزهها به فضای معماریِ اصیلِ آنها در امامزاده بازخواهد گرداند.
تا همینجا هم بخشهایی از این پژوهش بر موزههای غیر مجازی تاثیر داشته است. درخواستِ ما برای مشاهدهی کاشیهای زرینفامِ موزهی بویمانس در روتردام در تصمیمِ موزه برای نمایشِ این کاشیها در ویترینی ویژهی آثارِ همخاستگاهِ آنها اثر داشت (ت. ۱۷). در یکی از ویترینهای موزهی ملیِ اسکاتلند عکسی از اوضاعِ امروزِ امامزاده، که در آن زائری مشغولِ زیارت است، نهادند که نسبت به آن نمای بیجانی که پیشتر برای معرفیِ موقعیتِ اثر آنجا بود، فضای کاملاً متفاوتی به دست میدهد (ت. ۱۸). بعضی نمایشگاهگردانها از من رمزِ QR (قابل دسترسی در اینجا) خواستهاند تا بر برچسبهای معرفِ آثار در موزهها بیفزایند و بعضی پژوهشهای این پروژه دربارهی آثارِ موجود در راهنماهای موزهها (ش. ۱۷)، همزمان بر برچسبهای معرفِ اشیاء بازتاب یافته است (ت. ۱۹–۲۰). امیدِ ما این است که این وبسایت انواعِ جاهای خالی را در موزهها، چه در مقامِ مشاهدهی اشیاء و چه در مقامِ تفسیرِ آنها، پر کُند و همزمان منبعِ مفیدی برای نمایشگاهگردانها و نهادهای آموزشی و بازدیدکنندگانِ موزهها باشد. آنچنانکه شماری از مشارکتکنندگانِ همین پروژه تا اینجا گفتهاند، این گفتگو میانِ موزههای غیر مجازی و پروژههای مستقلِ دیجیتال میوهها خواهد داشت و به هر دو گروه سودها خواهد رساند.

ویدیو ۳. استفاده از حرکت برای نمایشِ تلألؤ لعابِ سطحِ کاشیِ A 3872 [KN&V] (بنگرید به ت. ۱۷). ویدیو از کیلان اورتون، ۱۴۰۱ش./۲۰۲۲م.



در مطالعهی معماریِ ایران، وبسایتها افقِ روشنی پیشِ چشم گشودهاند؛ چه پایگاههای اطلاعاتِ باستانشناسی (مجلهی باستانشناسیِ ایران، غزنی)، چه مجموعههای تجربههای مجازی (پاریس، MAVCOR)، و چه نمایشگاه/کتابهایی مانندِ این وبسایت. پیداست که دربارهی هر یک از آثارِ معماریِ ایران نمیتوان پژوهشی با همین گستره تعریف کرد و همیشه هم چنین کاری لازم نیست. اما برای محوطهای مانندِ امامزاده یحیی که از غارتِ آثار آسیبی کلان دیده و از اذهانِ بسیاری از مؤسساتِ سراسرِ جهان پاک شده و در عینِ حال معنا و اهمیتِ خود را فراتر از فضای دانشگاهی و موزهها حفظ کرده، چنین وبسایتی حلقهی واسطی درخور است.
در پایانِ این پروژه، خوشحالم که این کار توانسته برخی از آن گسلهایی را که در آغاز میدیدیم پر کند. مخاطبانِ درونِ ایران اکنون دسترسیِ بهتری به بعضی از اسناد و کاشیهای امامزاده یحیی دارند و امید که خودِ عبارتِ «امامزاده یحیی» بر برچسبهای معرفِ اشیاء در موزهها دیگر عبارتی تهی از معنا نباشد. این پروژه به بسیاری از اهدافِ خود در دسترسپذیری و پل زدن رسیده است: میانِ زبانها، رشتههای پژوهشی، دانشوران، کتابشناسیها، مخاطبان، دیدگاهها، و روشها. این کار همچنین میتواند به برخی از بحثهای گستردهتر در علوم انسانی دربارهی آیندهی پروژههای مستقل مشابه در خارج از قفس پر زرق و برق دانشگاهی یاری رساند.28
***
هو العلی
هرکه درین روضه دراید ز صدق / هست دعایش به یقین مستجاب29
فایل صوتی ۱. قرائتِ متنِ یک یادگاریِ محتملاً ایلخانی (حدودا ۷۳۰-۵۰ق.) در گنبدخانهی امامزاده یحیی با صدای نازنین شهیدی مارنانی (مقالهی او را ببینید، ش. ۲).
یادگاریهایی که زائران در امامزاده یحیی برجا گذاشتهاند بازتابِ اعتقادِ ایشان به امامزاده و «طلبیده شدن» به اینجاست. ما پژوهشگران هم به نوعی به اینجا «طلبیده» شدهایم؛ البته در قالبِ موضوعِ پژوهشِ علمی و دانشگاهی. کوتاه سخن اینکه ما هم دستخالی بازنگشتهایم. امامزاده یحیی به انبوهی از پژوهشها در رشتههای مختلفِ علمی پروبال داد و مایهی همکاریهای عمیق شد و چالشها و پرسشهای اساسی برانگیخت و ما را به چه راههای نیندیشیده که نکشاند. شاید این یکی از آن نمایشگاههای «فرصتی استثنایی» با فرشِ قرمز و فروشگاهِ سوغات نباشد، اما میتواند از آن پروژههای فرصتی استثنایی باشد. برای اعطای این فرصتِ پژوهشی، ما خود را مدیونِ سازندگانِ امامزاده یحیی و زائران و همسایگان و خادمان و بازدیدکنندگان و مرمتگرانی میدانیم که هر یک آن را به شیوهی خود، از طریق اعتقاد، مراقبت، کار، مستندنگاری، و یا عکاسی در طولِ این قرون به حفظ و زندهماندن آن کمک کردهاند.
عصارهی این پروژه بیش از هر چیز مفهومِ زمان است. به جای اینکه امامزاده یحیی را صرفاً بنایی ایلخانی ببینیم، در گذرِ روزگاران به آن نظر داشتهایم. سدهها، دههها، روزها، تقویمها، و فصلهای آن را به هم تنیدهایم. نتیجه، دریافت یا ادراکی همواره در حال تغییر از این مجموعه است، بسته به اینکه کدام بازهی زمانی را برای کاوش انتخاب کنید. زمان در پژوهش ما نقش اساسی داشته است: زمان برای جستوجو در آرشیوها و مجموعههای فراوان، برای توسعهی روشها و ابزارهای تازه و برای ساختن همکاریها. همین شیوهی ارائهی یافتهها در قالبهایی که در این سایت میبینید نیز محصولِ زمانه است: همین عصرِ دیجیتال. اما تجربهای که اینجا به دست دادهایم از جنسِ لذتهای زودگذر نیست. امیدواریم از گشتوگذار در این باغِ ساخته از همکاریهای علمی لذت ببرید و بارها به آن باز گردید.

با من همراه باشید در گشتی کوتاه در وبسایت (به زودی).
از حسین نخعی، پیوند فیروزه، مویا کری، و کیمیا ملکی ممنونم که این جستار را خواندند و نظر دادند.
سپاسگزاری (برای پروژه)
این پروژهی طولانی و پیچیده سرشار از همکاریهای عمیق و عالی بوده است. بیش از همه از جولیا فالکویچ خایین و حسینِ نخعی ممنونم. دو سنگِ بنای پروژه که این وبسایت بدونِ آنها وجود نمیداشت. حسین: ممنونم که چشمِ مرا به ابزارهای دیجیتال گشودی و همواره در پیِ بازنگری و گسترشِ نگاه و یافتنِ راههای تازه بودی. جولیا: ممنونم که بهترین شریکِ ممکن برای ساختِ این وبسایت بودی و همیشه راهی برای تحققِ ایدهها مییافتی. بختم بلند بوده که با چنین افرادِ مهربان و خلاق و خردمندی همکاریِ نزدیک داشتهام. مریم رفیعینژاد و جبار رحمانی: ممنونم که اجازه دادید امامزاده و شهر را از چشمِ شما ببینم و کمک کردید این پروژه به امروز متصل شود و از تاریخِ هنر فراتر رود. حمید ابهری: ممنون بابتِ عکسها و فیلمهای بیقیمتی که گرفتهای و سه فیلمی که بیگمان از محبوبترین پارههای این وبسایت خواهد بود.
شیرازهی کارِ من به دو حمایتِ مالیِ شخصی استوار بوده است: کمکهزینهی علمی مؤسسۀ گِتی در لسآنجلس در پاییزِ ۱۴۰۰ش./۲۰۲۱م. و کمکهزینهی اقامتِ در مؤسسهی ملیِ تاریخِ هنرِ فرانسه در بهار ۱۴۰۳ش./۲۰۲۴م. آن اولی منبعِ مالیِ یگانه و حیاتی من بود و دومی مجال داد که آخرین پژوهشها را به انجام برسانم. بابتِ تجربهی ویژهی آن بهار، از سپیده پارساپژوه، توما گلیفو، دلفین میرودو، مارتینا ماسولو، و بسیاری دیگر از همکاران و دوستان ممنونم. در پنج ماهِ آخرِ کار، توانستم هدی نداییفر و الیسالا نونز را به همکارانم بیفزایم. هر یک از این دو اثری اساسی در کار داشتند و پدید آمدنِ گروهِ رؤیاییِ وبسایت را ممکن کردند؛ همچنین ویراستارمان مریم مؤمنی. از همهی همکاران و مشارکتکنندگانِ پروژه و مجموعهی متکثرِ مترجمان و ویراستاران بابتِ در اختیار گذاشتنِ مهارتها و قابلیتهاشان ممنونم و همچنین از همهی نمایشگاهگردانها و آرشیویستهایی که درها را برای پژوهش گشودند. از کسانی که تصاویری در اختیارمان گذاشتند و بدون دریافت مبلغی به ما اجازهی انتشار آنها را در این پروژهی منبعباز دادند ممنونم.
از جانبِ همهی مشارکتکنندگان از صمیمِ قلب از حامیانِ مالیِ کار و میزبانِ وبسایت، خمسین، و بخشهای IT و LSA در دانشگاهِ میشیگان تشکر میکنم؛ بهویژه از جاش سیمون و تونی وینکلر که کارشان در تضمینِ امنیت و امکانِ انتقال و آیندهی وبسایت حیاتی بود. از کریستین گروبر که با آغوشِ باز پیشنهادِ اولیهی مرا پذیرفت و گوی و میدان را در اختیارم گذاشت و در عینِ حمایتِ دائم، استقلالِ فکریِ پروژه را هم به رسمیت شناخت متشکرم. در گروهِ خمسین باید از میرا کسنیا شوردا، بیهتر اِزِنِر، و دنیز وورال هم تشکر کنم. به همهی دوستان و همکاران که از راهِ توصیه و اظهارِ نظر و نقد و دیدگاه و بیانِ تجربهها در این مسیر کمکم کردند، باید بگویم ممنونم. خودتان میدانید چه کسی هستید. و بیش از همه از شریکِ زندگیام ممنونم که بیش از هر کس یا هر نهادی از این پروژه حمایت کرد و سرانجام هم به تحققِ آن امکان داد. بابتِ صبوریت ممنونم. ممنونم که شعله را روشن نگاه داشتی، افقهای بیپایانی پیشِ چشمم گشودی، نخواستی نامی از تو بیاید، و الهامبخشِ ۳۳ آرچز بودهای.
ارجاع: کیلان اورتون، «معرفی پروژهی امامزاده یحیی و نمایشگاهِ آنلاین»، ترجمهی مهدی گلچین عارفی. مقاله در امامزاده یحیی ورامین: نمایشگاهی آنلاین از زیارتگاهی ایرانی، به مدیریت و با ویراستاریِ کیلان اُوِرتون. ۳۳ آرچز پروداکشنز، ۱۸ خرداد ۱۴۰۴. میزبان: خمسین: تاریخ هنر اسلامی آنلاین.
یادداشتها
یادداشت نویسنده: مخاطبِ این جستار همان مخاطبانِ جهانیِ این نمایشگاهاند. متن را چنان نوشتهام که برای مخاطبانِ چندزبانه مفهوم و به فارسی ترجمهپذیر باشد. بر سردرِ امامزاده نوشتهاند «آستانِ مقدس» (holy shrine)، اما در این متن، اصطلاحاتِ امامزاده (emamzadeh) و حرم (shrine) و محوطه (site) را به یک معنا و برای اشاره به همۀ مجموعه به کار بردهام. بعضی از روشها و تجاربِ این پروژه پرسشهای کلانتری در حوزهی هنرِ ایران و هنرِ اسلامی (به معنای تعریف رایجش در فضای اروپا-امریکا) و، عموماً، علومِ انسانی بر میانگیزد. این گونه نکات را در پانویسها آوردهام تا امامزاده از کانونِ توجهِ خواننده خارج نشود.
- بنگرید به حاشیهی کیمیا ملکی بر مقالهی مشترکمان: “The Emamzadeh Yahya at Varamin: A Present History,” 134. دانشجویانِ دیگری هم در تهران یا کسانی که آنجا درس خواندهاند چنین مطلبی به من گفتهاند. به بعضی آثارِ حاضر در موزهها در همین مقاله و دو مقالهی بعدیِ من پرداخته شده است: “Framing, Performing, Forgetting” and “Jane Dieulafoy in Varamin.” ↩
- این یک پروژهی مستقل است، زیرا به دستِ افرادی بیرونِ مؤسسات پدید آمده و اداره میشود. من پژوهشگری مستقلم (در استخدام هیچ دانشگاه یا موزهای نیستم) و همهی ابعاد پروژهی امامزاده یحیی را به صورت مستقل هدایت کردهام. این پروژه از صفر ساخته شده، از نظامها و اهداف خاص خود پیروی میکند (نه اهداف یک نهاد)، و منشأ آن همکاری بین تیمهای کوچک پژوهشی و وبسایت است. طرحافکنی برای پروژه را در اواخرِ سالِ ۱۳۹۹ش. (اوایلِ ۲۰۲۱ م.) آغاز کردم، که پیامد مقالهی مشترک من با کیمیا ملکی بود. وقتی پروژه قوام گرفته بود، آن را به همکاران بین المللی معرفی کردم تا نظرها را بشنوم (گروه پژوهشیِ کارن رافل با عنوان «درک تشیع (Sensing Shiʿism)» در تیر ۱۴۰۰ش./جولای ۲۰۲۱م.؛ جلساتی که با مشارکتکنندگان بالقوه در شهریور ۱۴۰۰ش./سپتامیر ۲۰۲۱م. و اسفند ۱۴۰۰ش./فوریه ۲۰۲۲م. برگزار کردم). نظرِ غالب این بود که باید بکوشم مؤسسهای میزبان برای وبسایت پیدا کنم تا امنیت و ماناییِ آن تضمین شود. در اواخرِ ۱۴۰۱ش. (اوایلِ ۲۰۲۳م.)، خمسین موافقت کرد میزبانِ وبسایت باشد و کمک مالی برای هزینههای اولیه را بپردازد (seed grant). در نهایت توانستم چهار کمکهزینهی رقابتیِ دیگر هم برای این پروژه دریافت کنم، اما این منابع مالی تمام هزینهها را پوشش ندادند. بخش عمدهای از کار گستردهای که برای مدیریت و تکمیل پروژه لازم بود، حمایت مالی نداشت (بنگرید به پانویسِ ۲۸). ↩
- در این دو مقاله به این مقولات پرداختهام: “Framing, Performing, Forgetting” and “Jane Dieulafoy in Varamin.” ↩
- کلمهی «زنده» را در پایان از عنوان برداشتیم؛ چرا که «زیارتگاه» در زبانِ فارسی شاملِ این مفهوم هم هست. در متنهای انگلیسیِ این پروژه، دو اصطلاحِ Iranian و Persian کموبیش به یک معنا به کار رفته است. البته از بحثهای جاری دربارۀ کاربردِ آنها باخبریم. در فضایِ دانشگاهی انگلیسیزبان، اصطلاحِ Persian هم به زبانِ فارسی دلالت دارد هم صفتی است برای مقولاتِ فرهنگی (مثلاً Persian art). قلمروِ زبانِ فارسی و سنتهای فرهنگی ایران به مرزهای کنونیِ کشورِ ایران محدود نیست و عباراتی مانندِ Persianate world و Indo-Persian culture ناظر به جغرافیایی گستردهتر است (مثلاً شاملِ قفقاز و آسیای میانه و هند هم هست). در این پروژه، اصطلاحِ Iranian را عموماً در شرحِ چیزهایی به کار بردهایم که با کشورِ امروزیِ ایران پیوستهاند (مثلاً an Iranian shrine). ↩
- بحثهای پیشینِ من در این موضوع را در این دو مقاله ببینید: “The Emamzadeh Yahya at Varamin: A Present History,” and “Framing, Performing, Forgetting.” ↩
- مانندِ بسیاری عرصههای دیگر، تجربهی چندحسی در عرصهی هنرِ اسلامی و مطالعاتِ اسلامی در حال محبوبیت یافتن است. بنگرید به: - Engaging the Senses: Arts of the Islamic World (NMAA, در جریان) - Dining with the Sultan: The Fine Art of Feasting (LACMA, 2023) - Sensory history of the Islamic world, The Senses and Society (2022) - SENSIS: The senses of Islam در وبسایت خمسین، بنگرید به سخنرانی پاتریشیا بلسینگ: Water and Sound in Islamic Architecture. ↩
- نزدیک به یکچهارمِ بودجه صرفِ طرح و ساختِ وبسایت شد که همهاش دستی برنامهنویسی شد. این مبلغ کموبیش برابر است با هزینهی رایج برای چاپِ یک کتابِ کلان در تاریخِ هنر. از جولیا فالکویچ خایین و بخشهای LSA TS و ITS در دانشگاهِ میشیگان، بیهتر ازنر، کریستین گروبر، و میرا کسنیا شوردا تشکر میکنم که کارشان در تضمینِ امنیت و ماناییِ وبسایت حیاتی بود. ↩
- از میانِ مقالاتِ بسیار در این موضوع این را ببینید: Jurčišinová, Wilders, and Visser, “The Future of Blockbuster Exhibitions After the Covid-19 Crisis.” ↩
- برای دیدنِ تحلیلی از نمایشگاهِ ۱۳۰۹ش./۱۹۳۱م.، بنگرید به: Wood, “A Great Symphony” and Rizvi, “Art History and the Nation.” ↩
- دربارهی کنگرههای جهانی، بنگرید به: Frye, “Asia Institute.” ↩
- برای دیدنِ مطلبی دربارهی این تحولها، بنگرید به: Mozaffari, “The (Unfinished) Museum at Pasargadae” and Mozaffari, Forming National Identity in Iran. ↩
- اصطلاحِ «هنرِ اسلامی» را در ارجاع به شاخهی علمیِ جهانیشدهای به کار بردهام که از کوالالامپور تا دوحه، آکسفورد و نیویورک، برنامههای درسی و تالارهای موزهها را شکل میدهد. این اصطلاح بسیار (و بهحق) محل بحث بوده است و بخشِ کلانی از مطالعاتِ تاریخنگارانهی این عرصه معطوف به منشأهای مسئلهدار، تعاریف، معناشناسی، و مجموعههای آن اختصاص دارد. برای دیدنِ مطالبی دربارهی چشماندازِ موزهایِ این عرصه، بنگرید به: Roxburgh, “After Munich,” Junod et al., Islamic Art and the Museum, and Norton-Wright, Curating Islamic Art Worldwide. این پروژه به تبعِ نگاهِ ویژهاش به یک زیارتگاهِ ایرانی و سنتهای پیوسته به آن، از تعمیمهای رایجِ این عرصه برکنار است. ↩
- کتابچهی راهنمای نمایشگاهِ میراثِ چنگیزخان شاملِ پژوهشهای علمیِ عمیقی است و رایگان در دسترس است (MetPublications). این نوع کتابچهها در بسیاری از دانشگاههای انگلیسیزبان از منابعِ درسی است. ↩
- این راهِ مستقل راهِ طبیعی یا همواری هم نبوده، بهویژه اگر ملاحظاتِ تأمینِ مالی و ماهیتِ پیچیدهی پروژه را هم در نظر آوریم. ↩
- بعضی موزهها مبالغِ هنگفتی خرجِ تجربههای سهبعدیای کردهاند که به مخاطبانِ جهانی بختِ «بازدید» از نمایشگاهها بدهند؛ نمونهاش ملاقاتِ در اصفهان، فضای سهبعدیدر چستر بیتی. معدودی از موزهها، مانندِ متروپلیتن، کتابچههای راهنما را هم رایگان در اختیار میگذارند (بنگرید به پانویسِ ۱۳). ↩
- یک نمونه نمایشگاهِ شاهعباس است در لندن در ۱۳۸۷-۸۸ش./۲۰۰۹م. دربارهی مشهد و قم دو بخشِ بینظیرِ کتابِ کنبی را ببینید (به ترتیب بخشِ سه و چهار): Canby, Shah ʿAbbas: The Remaking of Iran. ↩
- البته این پارادایم در معرضِ تغییر است. موزهی بریتانیا (The British Museum) پیشگام شده و «هنر» (art) و «فرهنگ مادی» (material culture) را به هم آمیخته است، که البته با توجه به غنای گنجینهی باستانشناختیِ آن چیزِ غریبی هم نیست. برای نمونه نمایشگاهِ ۱۳۹۰-۹۱ش./۲۰۱۲م. حج: سفر به قلبِ اسلام به نمایشگاهگردانیِ وِنیشا پورتر و نوسازیِ (۱۳۹۷ش./۲۰۱۸م.) گالریِ جهانِ اسلامِ بنیادِ البخاری را در نظر آورید. بنگرید به: Porter, Hajj: Journey to the Heart of Islam; Porter and Greenwood, “Displaying the Cultures of Islam.” دربارهی این دوگانه، نیز بنگرید به: Julia Gonnella, “Islamic Art Versus Material Culture.” ↩
- موزههای مردمشناسی عموماً برداشت متفاوتی دارند. نمونهاش فصل مربوط به ایران در کتابچهی موزهی تروپن در آمستردام (اکنون بخشی از Wereldmuseum). بنگرید به: Shatanawi, Islam at the Tropenmuseum, 154–81. ↩
- در زبانِ انگلیسی object (در فارسی «شیء») را موزهها برای نامیدنِ چیزهای موجود در مجموعهها استفاده میکنند. برای دیدنِ بحثِ من دربارهی باجهای الکترونیکی در موزهی بریتانیا که در آن عکسهایی از محوطههای مرتبط با کاشیهای موزه را به نمایش گذاشتهاند، بنگرید به: “Framing, Performing, Forgetting.” از کندوکاوِ موزهها در تاریخِ مجموعههای خود نمونههایی منتشر شده در دست است. نمونهاش این اثرِ کری که بهویژه فصلِ دومش اطلاعات مهمی هم دربارهی کاشیهای زرینفام دارد: Carey, Persian Art: Collecting the Arts of Iran for the V&A. ↩
- تعریف نمایشگاهِ «بلاکباستر» همهجا یکسان نیست، اما عموماً به نمایشگاهِ موقتی اطلاق میشود که شاملِ اشیاء امانی از سراسرِ جهان است و اغلب به مؤسسات و گاه کشورهای دیگر هم سفر میکند و/یا به اعتبارِ بینالمللیِ آن موزه میافزایند. بسیاری از این نمایشگاهها بخشِ بازاریابیِ بسیار فعالی دارند. بنگرید به: Jurčišinová, Wilders, and Visser, “The Future of Blockbuster Exhibitions After the Covid-19 Crisis.” چند نمونه از این نمایشگاههای سدهی بیستویکمی که میتوان آن ها را بلاکباستر خواند: میراثِ چنگیزخان (۱۳۸۱ش./۲۰۰۲-۳م.)، شاهعباس: بازآفرینیِ ایران (۱۳۸۷-۸۸ش./۲۰۰۹م.)، تحفههای سلطان (۱۳۹۰ش./۲۰۱۱م.)، حج: سفر به قلبِ اسلام (۱۳۹۰-۹۱ش./۲۰۱۲م.)، هنرِ قرآن (۱۳۹۵ش./۲۰۱۶-۱۷م.)، ایرانِ شکوهمند (۱۴۰۰ش./۲۰۲۱م.)، همسفرگی با سلطان (۱۴۰۲-۳ش./۲۰۲۳-۲۴م.)، عجایب المخلوقات: هنر، علم، و ابداع (۱۴۰۳ش./۲۰۲۴-۲۵م.). در آمریکا، بسیاری از این نمایشگاهها از کمکهزینههای کلانی از بنیاد ملیِ حمایت از علوم انسانی (National Endowment for the Humanities) برخوردار میشوند. ↩
- برای دیدنِ بعضی استثناها پانویسِ ۱۳ و ۱۵ را ببینید. ↩
- Overton and Maleki, “The Emamzadeh Yahya at Varamin: A Present History,” 143n3. سببِ آشناییِ من با امامزاده یحیی محرابِ زرینفامِ آن بود که در موزهی شانگریلا در هونولولو است. نمونهای از از این کارهای خودبازنمایانه در عرصهی تاریخِ هنرِ اسلامی این است: Rizvi, “The Other Side of Paradise.” ↩
- نمونهاش مجلهی فرهنگهای مادی جهانِ اسلام: Journal of Material Cultures in the Muslim World (MCMW), Brill (2020) و این بسترهای آنلاین: Platform (2019), Khamseen (2020) آسمانه (وبسایت جدید ۱۴۰۰ش.)، نوروزگان. ↩
- Overton and Maleki, “The Emamzadeh Yahya at Varamin: A Present History,” 146n51. ↩
- همینکه عدهای در تاریخِ هنر این پارادایم را به چالش کشیدهاند نشانهی خوبی است. این یادداشتِ سردبیر را بر شمارهی تیر ۱۴۰۲ش./ژوئیه ۲۰۲۳م. نشریهی هنر (The Art Bulletin) ببینید: «هنوز هم شوراهای ارتقاء و صلاحیتسنجی تمایل دارند پروژههای مشترک را، حتی وقتی کار میانرشتهای و نوآورانه است، کماهمیتتر از پژوهشهایی ببینند که کارِ یک نویسندهی واحد است. این گونه باورهای متصلب، ماهیتِ نوآورانهی شکلگیریِ پژوهش را، وقتی دانشور به یافتنِ زمینههای مشترک با دیگران بر میآید، یا حتی حجمِ بیشترِ کار را، وقتی مشغولِ هماهنگ کردن و پیش بردنِ کارهای مشترک هستند، نادیده میگیرد». بنگرید به: Christy Anderson, “The Collaborative Essay,” 6. راهکار این است که بسترهای حمایتیِ بیشتری برای پژوهش و کارهای جمعیِ بیرون از دانشگاه پدید آید. شرایط واجد صلاحیتی که نیاز دارند کمک هزینهها صرفا از طریق موسسات اجرا شوند (مثلِ این)، بسیاری از پروژهها منجمله این پروژه را از دایرهی شمول خارج میکنند. ↩
- بورسیهی من در بهارِ ۱۴۰۳ش./۲۰۲۴م. از مؤسسهی ملیِ تاریخِ هنر در پاریس از این دست بود. در همین دوره به لندن هم سفر کردم. ↩
- برای دیدنِ مواجههی خلاقانهی عباس اکبری با این پارهها مقالهاش را در این وبسایت ببینید، ت. ۱۶. ↩
- یکی از بزرگترین چالشهای این پروژه تأمینِ مالیِ کار به عنوان یک پژوهشگرِ مستقل بود. این مسألهی کلانی است، اما اینجا علیالحساب چند پرسش مطرح میکنم: آیا باید معیارِ برخورداری از کمکهزینهها صلاحیت باشد یا عنوانِ فرد در نهادی خاص؟ در عرصهای جهانی مانندِ هنرِ اسلامی، که بسیاری از دانشوران حتی گزینهی بهرهمندی از حمایتِ نهادها را ندارند، چگونه میتوانیم نظامهای بیشتری برای حمایت از افراد پدید آوریم؟ آیندهی پروژههای مشارکتی و مردمنهاد که فقط به شرطِ استقلال موجودیت مییابند چیست؟ وقتی پروژههای مستقل برای برخورداری از کمکهزینهها مجبور به به پناه بردن به نهادها شوند چه چیزهایی از دست میرود؟ ↩
- شهیدیِ مارنانی، «اگر روزی جوانمردی بخواند»، یادگاری ش. ۲. ↩
کتابشناسی
- Anderson, Christy. “The Collaborative Essay” (Editor’s Note). The Art Bulletin 105, 3 (September 2023): 6–7. [Taylor and Francis]
- Canby, Sheila R., ed. Shah ʿAbbas: The Remaking of Iran. London: British Museum Press, 2009. [Internet Archive] [WorldCat]
- Carey, Moya. Persian Art: Collecting the Arts of Iran for the V&A. London: V&A Publishing, 2017. [WorldCat]
- Favereau, Marie, ed. Les Mongols et le monde: L’autre visage de l’empire de Gengis Khan. Rennes: Presses Universitaires de Rennes, 2023. [WorldCat]
- Fellinger, Gwenaëlle, ed. L’Empire des roses: Chefs-d’œuvre de l’art persane du XIXe siècle. Ghent: Snoeck, 2018. [WorldCat]
- Frye, Richard N. “Asia Institute.” Encyclopædia Iranica, July 20, 2003, http://www.iranicaonline.org/articles/asia-institute-the-1.
- Gonnella, Julia. “Islamic Art Versus Material Culture.” In Islamic Art and the Museum: Approaches to Art and Archeology of the Muslim World in the Twenty-First Century, edited by Junod Benoît, Georges Khalil, Stefan Weber, and Gerhard Wolf, 144–48. London: Saqi, 2012. [WorldCat]
- .حاجی قاسمی، کامبیز (ویراستار). گنج نامه، دائرة المعارف معماری اسلامی ایران، جلد ۱۳، امامزادهها و مقابر. تهران: دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۹ش Haji-Qassemi, Kambiz, ed. Ganjnameh: Cyclopaedia of Iranian Islamic Architecture, vol. 13, Emamzadehs and Mausoleums (Part III). Tehran: Shahid Beheshti University Press, 2010. [WorldCat]
- Junod, Benoît, Georges Khalil, Stefan Weber, and Gerhard Wolf, eds. Islamic Art and the Museum: Approaches to Art and Archeology of the Muslim World in the Twenty-First Century. London: Saqi, 2012. [WorldCat]
- Jurčišinová, Kaja, Marline Lisette Wilders, and Janneke Visser. “The Future of Blockbuster Exhibitions After the Covid-19 Crisis: The Case of the Dutch Museum Sector. Museum International 73, 3–4 (2021): 20–31. [Taylor & Francis]
- Komaroff, Linda, and Stefano Carboni, eds. The Legacy of Genghis Khan: Courtly Art and Culture in Western Asia, 1256–1353. New York: Metropolitan Museum of Art, 2002. [MetPublications]
- Mozaffari, Ali, and Nigel Westbrook. “The (Unfinished) Museum at Pasargadae. In World Heritage in Iran: Perspectives on Pasargadae, edited by Ali Mozaffari, 197–224. Surrey, UK: Ashgate, 2014. [WorldCat]
- Mozaffari, Ali. Forming National Identity in Iran: The Idea of Homeland Derived from Ancient Persian and Islamic Imaginations of Place. London: I.B. Tauris, 2014. [WorldCat]
- Norton-Wright, Jenny, ed. Curating Islamic Art Worldwide: From Malacca to Manchester. Cham: Palgrave Macmillan, 2020. [WorldCat]
- Overton, Keelan. “Framing, Performing, Forgetting: The Emamzadeh Yahya at Varamin.” Platform, September 19, 2022, https://www.platformspace.net/home/framing-performing-forgetting-the-emamzadeh-yahya-at-varamin.
- Overton, Keelan, and Kimia Maleki. “The Emamzadeh Yahya at Varamin: A Present History of a Living Shrine, 2018–20.” Journal of Material Cultures in the Muslim World 1 (2020): 82–111. [Brill]
- Porter, Venetia, and William Greenwood, “Displaying the Cultures of Islam.” In Curating Islamic Art Worldwide: From Malacca to Manchester, edited by Jenny Norton-Wright, 107–16. Curating Islamic Art Worldwide: From Malacca to Manchester. Cham: Palgrave Macmillan, 2020.
- Rizvi, Kishwar. “The Other Side of Paradise, or ‘Islamic’ Architectures of Containment and Erasure.” Platform, June 24, 2019, https://www.platformspace.net/home/the-other-side-of-paradise-or-islamic-architectures-of-containment-and-erasure.
- Rizvi, Kishwar. “Art History and the Nation: Arthur Upham Pope and the Discourse on ‘Persian Art’ in the Early Twentieth Century.” Muqarnas 24 (2007): 45–65. [JSTOR]
- Roxburgh, David J. “After Munich: Reflections on Recent Exhibitions.” In After One Hundred Years: The 1910 Exhibition “Meisterwerke muhammedanischer Kunst” Reconsidered, edited by Andrea Lerner and Avinoam Shalem, 357–86. Leiden: Brill, 2010. [Brill]
- Shahidi Marnani, Nazanin. “If some day a noble soul reads this... Documenting the yadegari of the Tomb of Emamzadeh Yahya in Varamin.” Essay in The Emamzadeh Yahya at Varamin: An Online Exhibition of an Iranian Shrine, directed and edited by Keelan Overton, 33 Arches Productions, January 15, 2025. Host: Khamseen: Islamic Art History Online. [this website: Persian and English translation]
- Shatanawi, Mirjam. Islam at the Tropenmuseum. Arnhem: LM Publishers, 2014. [WorldCat]
- Wood, Barry. “‘A Great Symphony of Pure Form’: The 1931 International Exhibition of Persian Art and Its Influence.” Ars Orientalis 30 (2000): 113–30. [JSTOR]